۲.۲۳.۱۳۸۹

تیراختور

شاید تنها مردمی که در طول تاریخ به اقتضای زمان رفتارشان عوض شده ولی-ماهیت-آنها عوض نشده ترکها باشند.
در قدیم با آمدن اره و شمشیر ، دستگاه شقه کُن انسان را ساختند و با آمدن توپ و تفنگ اسبابِ لذتِ کشتن ، با توپ و تکنولوژی دوران را تجربه میکردند. در این دوران هم که صحبت از حقوق بشر داغ است در قالب همین شعار ، البته با حفظ ماهیت واقعی خودشان ، یعنی (حذف کردن انسانها و تاریخها و تخریب و حمله و تحریف حقایق و هندوانه گذاشتن زیر بغل لشگر کم دانش خودی) پا به عرصهء دنیای امروز نهاده اند. حق خواهی حقوق بشرانهء ترکها و انواع بهانه ها: بهانه اول ما میخواهیم به زبان مادری مان تکلم کنیم! اگر به تبریز رفته باشید از هر صد نفر نود و نُه نفر به ترکی صحبت میکنند ، پس در این باب مشکلی نبوده و نیست و تنها بهانه ای الکی است. بهانه دوم ما میخواهیم برنامه هایمان به زبان ترکی پخش شود! با یک نگاه به کانالهای استانی آذربایجان شرقی و اردبیل و آذربایجان غربی یا همان کردستان شمالی خواهید دید که برنامه های این کانالهای استانی تا هفتاد الی نود درصد فقط ترکی است و یک مسافر غیر ترک در این منطقه هیچ چی از زبان این برنامه ها نمیفهمد. بهانه سوم شونیسم فارس! ما را از لحاظ اقتصادی عقب مانده نگه داشته است! میخواهم یک مثال از دو شهر و تبعیض میان این دو شهر توسط شونیسم(یک شهر ترک آذری و دیگری فارسی زبان) را بگویم. شهربانی دو شهر فیروزکوه در استان تهران و تبریز در آذربایجان در یک روز و در یک جلسه مجلس شورای ملی تاَسیس و تایید شد- (البته در زمان رضا شاه) اکنون در فیروزکوه (به قول ترکها فارس نشین) ، هیچ هزینه ای در راستای ساخت و ساز آن نشده بلکه دلارهای نفتی خاک ایران به آذربایجان سرازیر شده و تبریز را که از لحاظ منابع زیر زمینی ، جزء فقیرترین استانهای ایران است را مجهز به پالایشگاه ، ماشین سازی ، صنایع گسترش فولاد ، تراکتورسازی ، صنایع سیمان ، پتروشیمی و... کرده است آری این است تبعیض بین ترک و فارس ولی نه به ضرر ترکها بلکه به ضرر فارسها. اگر آذربایجان با آن جمعیتش شهریار را دارد فیروزکوهِ کوچک و چند ده هزار نفری ملک الشعرا امیری فیروزکوهی را داشته اگر آذربایجان با آن همه جمعیت و سرو صدایش ستارخان را دارد همین امروز فیروزکوه احمد باطبی ها و...را به جامعه داده است من خودم فیروزکوهی نیستم ولی در جایی با دوستی از فیروزکوه دربارهء شهرش سخن میگفتم که در ذهنم مانده بود و در خلوت خودم به تحلیل و قیاس شهر کوچکی از هزاران شهر ایران با کل آذربایجان و کل افتخاراتش و جمعیت میلیونی اش پرداختم و به این نتیجه رسیدم که چه ناجوانمردی هایی در حق مردم غیر آذربایجانی ایران شده است شهرهایی مانند فیروزکوه بسیار است که شرایطی برابر با تبریز داشته اند ولی الآن میبینند پول نفت به آذربایجان روانه میشود تا سرمایه گذاری شود. مگر خون ترکها رنگین تر است؟ حکومت اسلامی بخاطر اینکه ترکها فقط زادو ولد میکنند و جمعیت زیادی دارند ، برایشان سَد میبندد ، تا آب و انرژی ترکها را تامین کند ، تا ترکها در شکمهای خیک مانند خود کنند و از تشنگی نمیرند و تازه بعداً همین ترکها طلبکار شوند که چرا دریاچه ارومیه خشک میشود!. خوب عزیز من معلوم است چرا ارومیه خشک میشود زیرا آب رودخانه های تغذیه کنندهء دریاچه ارومیه در لوله های شهری شما جریان دارد. استان آذربایجان شرقی از لحاظ معدن شناختی و منابع زیر زمینی قابل استخراج جزء سه استان فقیر ایران است بر خلاف آنچه که تصور می شود یا تبلیغ می شود پس چرا این همه کارخانه و امکانات با پول نفتی که از استانهای: هرمزگان و بوشهر و چهارمحال بختیاری و خوزستان و فارس بدست می آید را در این استان بی خاصیت و پر ادعا خرج میکنند که تبریز سومین شهر صنعتی ایران شود؟ چرا پولهای نفت خرج موجوداتی احمق شود که در نهایت امر خوشی زیر دلشان را بزند و از خوشی زیاد این جمعیت مصرف گرا و فاقد هر گونه منابع و معادن قابل توجه ، ادعاهای گنده تر از دهانشان را بیان کنند. بهانه چهارم آموزش به زبان مادری خیلی مهم است اول زبان ترکی را خوب بشناسیم :: چون واژه های ترکی بطور غیر معمولی زیاد است و اصلاً قاعده ای برای رشد علمی و عقلانی آن وجود ندارد که مورد تحلیل علمی واقع شود به یک کلمه اشاره میکنم که همگی آنرا شنیده باشید(تیراختور) تیراختور روزی از یکی از دوستان پان ترک پرسیدم چرا میگوئید تیراختور و نمی گوئید تراکتور در جواب گفت: اینگونه در زبان ما جا افتاده از قدیم اجدادمان میگفتند تیراختور و این زبان مادری ماست و ما هم به زبانمان احترام میگذاریم این غرور کاذب زمانی شکسته شد که من این سوال را پرسیدم مگر غیر از این است که تراکتور نزدیک به شصت الی هفتاد سال است که اختراع شده ، دوران اجداد شما که تراکتور نبود خوب میتوانی راحت بگویی بخاطر عدم ظرفیت زبان ما تلفظ تراکتور سخت بوده و ادبیات غنی ترکی! گند زده به کلمه تا این شده(تیراختور). طبق معمول این برادر دانشمند پان ترک تا آنجا که توانست ناسزا بارمان کرد. حالا تصورش را کنید که شخصی با دانستن این مساَله به استادیوم تبریز برود و ببیند هفتاد هزار نفر یکصدا و از ته قلب و با غرور به زبان مادریشان فریاد میزنند: تیراختور --- تیراختور... چه احساسی به او دست خواهد داد غیر از خنده به جماعتی که از جهل و با استدلالی جاعلانه فریاد از ته قلب میکشند...!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر