۲.۲۳.۱۳۸۹

(دیوانه خانهء ترکان)

چندی پیش شخصی به نام صدرعاملی که نمیشناسمش در یک کانال ماهواره ای داشت از خودش علم دَر میکرد.

این کانال از کانالهای خانوادگی میباشد(البته منظورم اینه که فقط خانواده مجری برنامه این کانال رو نگاه میکردند-حداکثر سه نفر بیننده که با من میشدن چهارتا!).بیکاریه دیگه...

مهمان برنامه اول نقل مصائب وارده به ترکها رو پیش کشید و گفت که شونیسم فارس به ما چه چیزهایی نداد و ما بدبختیم و ننه جون کجائی که من غریبم... که همان طور اینقدر مغالطات از این دست رو شنیدیم دیگه حال گفتنش رو ندارم.

سپس مجری برنامه که اتفاقاَ کُرد بوده میپرسه "آریایی" یعنی چه؟

مهمان بدون ملاحظهء مجری کُرد برنامه... به حالتی که گویا معنی واژهء آریایی را دارد بیان میکند با یک حرکت ناشیانه میگوید:

(آن آریایی) یا (آریایی)یعنی نانجیب ، شرارت ، خارش دماغ که در فرهنگ عمید آمده!!!!!!!

شاید متوجه نشده باشید که این مردک چه حرکت ناشیانه ای کرده است ولی میگویم تا بخندید...

در ادبیات باستان ایران(پهلوی و هخامنشی) برای معکوس کردن یک اسم یا صفت یا فعل از پیشوندِ((آن)) استفاده میکنند(بخاطر ریشه مشترک زبانهای هندو اروپایی حرف(un) در انگلیسی چنین کاری میکند که در ایران باستان هم استفاده میشده ولی امروزه از پیشوند ( نا ) استفاده میشود)

در ادبیات گفتاری امروزی پارسی داریم:

خوانا-------متضاد-------- نا خوانا

کارآمد------متضاد-------ناکارآمد

پاک-------متضاد-------ناپاک

در پارسی باستان داریم:

ایرانی------متضاد-------آن ایرانی

آریایی-----متضاد-------آن آریایی

در ساختار زبانهای اروپایی برای نمونه انگلیسی داریم:

Able-----متضاد-------unable

Limitation-----متضاد-----unlimitation

در واقع دانشمند پان ترک ما در جواب مجری معنی کلمهء (آن آریایی) را میگوید نه اینکه معنی واژهء (آریایی) را:

آریایی= نجیب، پاکزاده، منتصب به آریا که به مردم ایران بزرگ قدیم خطاب میشده است(از نژاد هندواروپایی).

آن-آریایی= نا نجیب ، ناپاک و... غیر آریایی ، غیر ایرانی(نا ایرانی)

اگر این دانشمند فرزانه این موضوع را میدانست که ایرادی نیست جز بر بی سوادی او

و اگر دانسته این کار را کرده باز ایرادی نیست جز بر حماقت او.

سپس مجری میپرسد: شما نقدتان بر زبان فارسی چیست؟

میگوید: در زبان فارسی بعضی از افعال به هیچ وجه معنی عمل آن فعل را نمی رساند مثلاً : زمین خوردن........مگر زمین را میخورند؟

جواب من به این استاد دانشمند و فرزانه این است که:

زمین خوردن از دو بخش (زمین) و (فعل خور) تشکیل شده است. یعنی(در خورِ زمین شدن ، با زمین هم سطح شدن) و همچنین(ریز شدن یا کوچک شدن تا همسطح زمین را تداعی میکند) ولی این اخوی پان ترک ما معنی کوچه بازاریِ این فعل یعنی بلعیدن را تجسم میکند که ایراد از خود اوست و از سخت بودن درکِ زبان پارسی برای مغز کوچک ایشان را نشان میدهد زیرا با زبان التصاقی ترکی بزرگ شده اند و درک زبانهای هندو اروپایی با پیشوند و پسوند برایشان مشکل مینماید.

حال به تصویرسازی این فعل میپردازیم:

شاید بسیاری مانند این برادر فکر کنند که خوردن یعنی بلعیدن! ولی خوردن=خُرد کردن=ریز ریز کردن هم معنی میدهد و دیگر آن که (هم سطح کسی یا چیزی شدن و همچنین لایق چیزی بودن و یا دَرخور چیزی بودن) هم معنی میدهد.

جالب آنکه نگاه نیاکان پارسی گوی ما به جهان و محیطشان آنقدر زیرکانه و عاقلانه بود که تازه در میابیم چه میراثی به مارسیده و ما به چه اندازه در درک زبانمان کوتاهی کرده ایم.

وقتی میگوییم : خورد ، بخور ، می خورم و....:، می گوییم چیزی را دَر خورِ شخصی میکنیم(مثلاً:خوردم=چیزی را در خورِ و لایق خود ساخته ام تا از جزئی از بدن من شود)

مثالی دیگر و معنایی دیگر:

در خورِ توجه=شایستگی توجه را دارد

دَر خورِ سرزنش=لیاقت سرزنش کردن را دارد

نتیجه:

در میابیم که انسانهایی مانند این برادر پان ترک که قصد حمله را به زبان فارسی داشت تا شاید با لاشه لاشه کردن زبان یا تاریخ یک کشور مانند اجداد خونریزش که با کشتن انسانها معاش میکردند برای قوم سرگردان خود با این کار هویتی بسازد.

نمی دانم چرا اینگونه می اندیشند که برای بالا بردن ارزش یک زبان یا تاریخ باید الزاماً به تاریخ و زبانهای دیگر حمله کرد؟! به هر حال مهم نیست و من گمان میکنم برادرانی از این قماش میخواهند به آنها توجه شود و تمام دردشان توجه نکردن ما به آنهاست ولی من دلم سوخت و برای یکبار هم شده گفتم جواب حداقل یک سوال این مادر مُرده را بدهم ، آخه کَف کرده بود.

ولی من کلهء پوک این برادر پان ترک را میبوسم که مرا به این کار واداشت تا من قدری بنویسم و بیندیشم و همانا ارادتم به حقانیت زبان پارسی بیشتر و بیشتر شده است.

شاید علت اینکه حتی یک دانشمند در تاریخ پیش از مشروطه پیدا نمیکنیم که به ترکی کتاب علمی ای نوشته باشد و به فارسی می نوشته اند همین است که غنای فارسی را بزرگانی مانند مولانا و خیام و ابوعلی سینا و فارابی دریافته بودند و نیازی به دفاع من پست تر از خاک نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر